آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت صد و چهل و ششم
زمان ارسال : ۱۰۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 10 دقیقه
ساعدش را روی چشمهایش گذاشت تا از سوسو زدن لامپِ محوطه بازداشتگاه در امان باشد.منتها تا چشمهایش را میبست، ذهنش سوی واقعه جنگل پر میکشید.انگار نه میتوانست نورِ چشمکزن آن لامپِ نیمسوز را تحمل کند و نه تاریکی را! میز چوبی که آن طرف سلول بود؛ همانن ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
دلنیا
۲۶ ساله 00الهی بمیرم بردیا جونمممم نیلو دیگه این پسر مگه چقدر جون داره وااای بچه مم 😭😭😭😭😭